درویش رفیق بی کلک مادر نیست فهمیدم در شیشه شیرم اب میریخت نوک سینه اش رو یا فلفل میزد یاچسب زخم بعدم میگفت ممه اوف شده ای کاش زبان داشتم و میگفتم اخه زن حسابی چرا بابا میخوره اوف نیست برا من اوف شده موضوع مطلب : آرشیو وبلاگ پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
|
||